برخیزید... پیش به سوی کار فرهنگی

     بسمه تعالی

انسان ها يك به يك و با هر دين و آيين و مذهبی توانايی فهم اين موضوع را دارند، كه زندگی هايشان با هم در تعارض است. از رفتار های پدر و مادر در يك خانواده با فرزندان و بر عكس گرفته تا رفتار های اجتماعی انسان ها پس حتی اگر نقل حديث و آيه هم نكنيم می توان نياز هدايت جامعه به سوی اخلاقيات و رفتارهای صحيح را اثبات كرد.فرهنگ، لغتی است، كه در اين مورد بسيار استفاده می شود.انسان به واقع پاك نيت وحتي به دنبال رفاه انسانی هم شروع به تفكر و جستوجو در باره ی بهترين نوع فرهنگ براي ترويج در جامعه می پردازند. بحث اثبات اين موضوع كه خداوند خالق انسان است را به همين حد اكتفا می كنيم كه وجودی به نام انسان را يافته ايم. پس در قانون عليّت هر علتی معلولی دارد. پس انسان علت دارد.همان علت و عللی كه از تسلسل و دور به دور است خداوند است كه خالق بشر است. و به راحتی قابل اثبات است كه بهترين فرد برای دادن قانون و دستور العمل (كاتالوگ) برای هر شيئ سازنده يا مخترع آن است. كه البته خالق انسان خداست، پس او بهترين رفتار و روش را برای انسان می نويسد .. انسان پاك نيت به دنبال برنامه خدايی می گردد.تعدادی كتاب آسمانی می يابد. يكی از اين كتاب ها را كه كنار می گذارد، ديگر كتاب ها حتی‌قابل اعتناء هم نيست. حتی نمی توان اثبات كرد كه اين كتاب ها يا همان برنامه، نوشته های قانونی از طرف خداست. اما آن كتاب كه نامش قرآن است را كه باز می كنید مي بينيد كه در آن تحدي كرده كه كتابی، سوره ای بياوريد مثل اين اگر از راستگويان هستيد. با خود می گویید اين كتاب معجزه است و خدايی. حال داخل اين كتاب كه صدق مطلق است( اگر كسی ادعايی دارد رو كند حتما) نوشته مسيح(ع) هم پيامبر بوده اند. نوشته موسی (ع) هم پيامبر بوده اند. آن گاه می گوييم خوب كتاب های منتسب به ايشان را كه اين كتاب(قرآن) تصديق كرده صحيح است را بخوانيم. كتاب منتصب به موسی (ع) را كه تورق می كنی ربا خواری و ازدواج با محارم و چه و چه و چه پيدا میكني و سريع می بندی. كتاب های! منتسب به مسيح (ع) را كه تورق می‌كنی می خوانی كه اگر كسی ظالم بود بگذار ظلم كند، ازدواج ممنوع است، خدا سه عدد است كه هر سه عدد يكي و يكی سه عدد است. خلاصه كنم برايتان كه اين را هم می بندی و می روی سراغ اولی كه حتی 2 آيه در آن نمی يابی كه در تعارض و تضاد با يك ديگر باشند _ می گويی بسم ا... شروع كنيم. دستور هايی می يابی كه بايد به آن ها يك به يك و جزء به جزء عمل كنی. جايی از كتاب نوشته نماز بخوان می گويی چگونه ؟جواب ميدهد: ما به پيامبر كتاب را آموختيم . می گويی پيامبر از دنيا رفته. می گويد از خدا و رسول خدا و صاحب الامر پيروی كن _ می پرسی صاحب الامر كيست؟ می گويد همان كه ايمان به خدا دارد و زكاتش را پرداخت می كند هنگامی كه در ركوع نماز است. اينجاست كه تو را به همه چيز وصل می كند. در ميابي كه نه فقط فرهنگ را براي رفع دعواهايت با همسايه كناري و بالايي و پاييني نياز داشتي بلكه فرهنگي است كه زندگي تو را معنا مي بخشد و براي انتهايش به تو مهدويت را معرفي مي كند. روحت شاد و يادت گرامی می شود. لذت می بری از اين كه مسلمانی وشيعه اي و اينگونه زندگی و خلقتت هدفمند است. مثل يك اسب نيامدی بخوری و مثل خرس بخوابی و مثل خروس... و مثل الاغ از موسيقی‌ خوشت بيايد. آمده ای با زندگی كردن بندگانه ارزش پيدا كنی.

حالا به فرهنگ سازی نه به عنوان يك نياز بلكه به عنوان وظيفه عمل می كنی. آنجا كه می خواهی ثابت كنی كه سرباز امام زمانی، آنجا كه می خواهی بندگی خدا بكنی.

 خداوندی كه 124000 .. فرستاده داشته برای هدايت انسان ها، كه آن قوم ...(بيب) در يك بين الطلوعين (تقريبا 1.5ساعت) 70تنشان را می كشد، در كتاب آخرين پيامبرش می نويسد كه بيشتراين مردم  از ناسپاسانند و كسانی كه نمی دانند برای چه آفريده شده اند. اما با اين حال وعده داده است كه دينش را و فرهنگ زيستن اش را كه برای آفريده اش فرستاده بر تمامی جهان چيره خواهد كرد. پس به دنبال جايگاه خود در ظاهر كردن اين چيرگي بگرديم و ببينيم آيا وسيله خدا برای ظهور دينش در تمامی جهان هستيم  يا از خاسرينيم. نكته ای كه در مورد 124000 پيامبر در كتابش نوشته اين است كه نبايد در كار فرهنگی نا اميد شد و بايد تحمل كرد. در كتاب نوشته، آخرين پيامبرش و آخرين آورنده ی فرهنگ زيستن رحمت و موهبتي برای جهانيان است . می نويسد او از همه مهربان تر است بعد در دوران زندگانی زيبايش روی سرش خاكستر و شكمبه ي گوسفند می ريختند و او باز مهربان بود و باز هم از او پيروي نمی كردند. حال ما با دو روز قيافه گرفتن و اين اخلاق گاهی گندمان، توقع داريم، هرچه می گوييم همه با هم يك صدا بگويند: چشم. به قول حشمت فردوس: زكي. حالا حالا ها بايد بي محلي ببيني و فحش بشنوي و كتك بخوري تا شايد اسمت را بتوان گذاشت فرهنگی كار.

 بعد در كتاب می خوانی كه نوشته 2 به 2 و يا تك به تك برای احياء فرهنگ صحيح و الهی قيام كنيد. پس برادر من منتظر بودجه دولت نشين كه ول معطلی. آقايان اتو كشيده ای كه متراژ اتاقهايشان را به زور تصويب قانون بايد كم كرد كجا از دغدغه های تو باخبرند؟! اگر هم با خبر باشد چه كسی سالی 4 بار برود مكه و كربلا و سوريه و اونجاهايی كه ديگر ولش كن نگم. پس به قول پدر بزرگ های عزيز با غيرتمان كه گوشت خروس می خوردند ولی موسيقی گوش نمی‌ كردند، تا غيرتشان دود شود و به هوا برود : دستت را بگذار روی زانوی خودت و بگو يا علی. البته می دانم كه خودتان می فهميد ولی توضيح بدم كه منظور اين نيست كه نقد نكنيد و از حكومت نخواهيد منظور اين است كه منتظر نباشيد تا  دولت پول بدهد تا مثلا يك نشريه انتقادی بيرون بدهيد. بايد جنبيد.

شيطان كه خود مخلوق ديگر خداوند است به سرعت به تعداد همنشينانش در جهنم می افزايد. در كتاب نوشته كه او دشمن آشكار است و با دشمنی كه آشكارا دشمنی می كند بايد آشكارا جنگيد.

حکومت اسلامی 3

آقای دین تورا چه به حکومت داری!

دين ابعاد متفاوتي از زندگي مثل عقايد ، اخلاق و اجتماع را مورد بحث قرار مي دهد و روابط اجتماعي را درون ديني مي داند مثلا حقوق بشر برون از اسلام و يا عدالت برون از اسلام را نمي پسندد و آنها را درون خود معنا مي كند. اگر كسي عنوان كند كه از دين چنين انتظاري ندارد و يا قرار نيست دين چنين نقشي داشته باشد ؛ مشكل از خود اوست . مثل اين است كه چراغي بر سقف اتاق نصب باشد و كسي اعلام كند كه از اين چراغ انتظار روشن كردن اتاق نمي رود ! مشكل از اين شخص ناشي مي شود چرا كه چراغ وظيفه اي جز روشن كردن اتاق ندارد .

شايد اين سؤال پيش بيايد كه آيا دين براي حكومت آمده ؟ پاسخ اين سؤال منفي است چرا كه دين براي تربيت انسان و رساندن او به هدف خلقت آمده است اما اين هدف لوازمي دارد كه يكي از آنها حكومت و وضع قوانين اجتماعي است و از اين جنبه مي توان آن را به رفتار پدر و مادري تشبيه كرد كه درصدد تربيت صحيح فرزند خود هستند و مسلما نمي توانند و نبايد به رفتارهاي اجتماعي وي بي اعتنا باشند .

 


حضرت در اين حديث حكومت و حاكم اسلامي را جدا از هرگونه خطا و انحرافي تعريف مي كند و اين كار را نه تنها با جدايي از انحراف كه مي فرمايد بايد از تمامي اين انحرافات اعلام بيزاري كند و اهل تساهل و تسامح نباشد و در مقابل هيچ انحرافي خاموش ننشيند . حضرت در سخن گران قدر خود به مفاسد اقتصادي مسئولين حكومت اشاره مي كند و صراحتا ابراز مي كند كه آنها نبايد از اموال و نفوذ دولتي خود در جهت منافع شخصي و گروهي استفاده كنند و ثروت بايد به صورت عادلانه در جامعه توزيع گردد.

نوشته را در ادامه مطلب بخوانید.نظر هم فراموش نشود.

یاحق 

ادامه نوشته

حکومت اسلامی 2

شاخصه های حکومت اسلامی چیست؟

آیا حکومتی که از شرایط حکومت اسلامی تخطی کند باز هم حکومت اسلامی است؟

انسان ها هميشه براي انتخاب كردن به دنبال ملاك هايي هستند تا وجه انتخابشان را از ديگر گزينه ها برتر جلوه كنند. مثلاً در خريد ماشين به قيمت، امكانت و حتي مصرف سوخت آن توجه مي كنند.به هر حال داشتن شاخص براي انتخاب و متمايز و برتر بودن انتخاب دو امر كليدي در انتخاب كردن است.

اگر در بين روش هاي زندگي بخواهيم اسلام را انتخاب كنيم، به مسائل مختلفي بر مي خوريم كه محل مقايسه است.در اين مجال فرصت پرداختن به موارد مختلف را ندارم و فقط قصدم بررسي كوتاهي ازانتخاب حكومت اسلامي است.

هنگام جستجو در قرآن كريم حكومت هاي منفوري را يافت مي كنيم كه قرآن از آنها و اعمالشان تبري جسته وهمگي را طاغوت خوانده و دشمن با خدا.نمرود، فرعون، جالوت و...

محل بعد جستجوي ملاك هاي انتخاب ما فرمايشات و سنت عملي پيامبر مكرم اسلام(ص) است.ايشان در فرمايشاتشان هميشه حكما را به رعايت حال زيردستان خود انذار مي كردند كه شما مسئولين در قبال مردم خود در قيامت پاسخگو خواهيد  بود.و نيز فرمودند:از ناله ي مظلوم بترسيد كه بين ناله او و خداوند هيچ پوششي نيست.

سيره عملي پيامبر هم راهگشاست.ايشان در امور مختلف با اطرافيان مشورت مي كردند و در اموري نظر متخصصين را به نظر خود ترجيه مي دادند.از اين موارد در امور جنگي بسيار است.وهمين امر كه آنرا مي توان به شايسته سالاري نيز تعبير كرددر انتخاب نكردن ابوذر براي سپردن مسئوليت به او كاملاً مشهود است.

ملاك بعدي و كاملاً روشن ما حضرت امير(ع) است.حیات ايشان در مقوله بيان حكومت اسلامي و هم در اجراي آن بسيار روشن كننده است. ايشان در مشخص كردن دايره فرامين و احكام اسلام مي فرمايند:اگر حاكمي از پيش خود حكم كند و يا مخالف حكم خدا حكم كند نه تنها اطاعت كردن از او لازم نيست بلكه حرام است. ايشان در تشريح ملاك هي حكومت اسلامي دروغگويي، باند بازي، بي عدالتي اقتصادي، اشرافي گري را بسيار تقبيح مي كنند.ايشان در مورد انتخاب فرد شايسته مي فرمايند:اگر كاري به كسي پيشنهاد شود و آن فرد توانايي انجام آن كار را نداشته باشد يا بداند كسي بهتر از او اين كار ار انجام مي دهد و اين پيشنهاد را قبول كند،به مردم و از آن مهمتر به خدا خيانت كرده است.

ملاك هاي انتخاب ما براي حكومت اسلامي اين موارد است كه اصول حكومت اسلامي نيز هست و انسان را براي انتخاب اين نوع حكومت جذب مي كند.

حال در تعريف اصولگرايي در حكومت ديني مطلوب بايد گفت هدف زنده كردن همين اصول و شاخص هاي نظام اسلامي است و تشكيل فراكسيون و حزب و باند در اين شرايط كه اصول بسيار روشن است نه تنها هدف نيست بلكه امكان حذف تفكرات اصلاح طلبانه اي كه بر مبناي اصول است را فراهم مي كند.

اگر حكومتي شاخص هاي اصلي حكومت اسلامي را از دست داد حتي اگر از لحاظ اقتصادي عملكرد خوبي داشته باشد و جرأت انجام هر كاري را داشته باشد نبايد آن را پذيرفت تا اينكه يا رويه را درست كند يا ساقط شود .

به هرحال توجيه گري كمكي به درست شدن وضع نامطلوب در حكومتي كه راهي غير از اسلام را پيش گيرد نمي كند .

حکومت اسلامی 1

نگاهی دیگر بر ولایت فقیه

در اين روزگار تا به حال هيچ كس را نديده ام كه در نقد نظريه ولايت فقيه از منظر فلسفي در اين مورد كه محق ترين فرد براي حاكميت در عصر غيبت امام معصوم ، فقيه واجد شرايط است ، قول آورده باشد اما در فلسفه اصولا موارد ریز قابل بررسي اند و من باب حاكميت ولايت فقيه هم مواردي مطرح شده است مثلا اينكه ولايت فقيه فردي معصوم ( عاري از خطا ) نيست . ماكه براي سپردن حكومت جامعه به دست فقيه ، سعادت و پيشرفت جامعه را مدنظر قرار داده بوديم حال اگر فردي ظالم شد و هوي پرست ؛ نه تنها جامعه به سعادت نمي رسد كه به شقاوت هم خواهد افتاد . از اين رو در پاسخ به اين قول ، ساختاري به وجود آمده است به نام مجلس خبرگان ؛ اين مجلس مسئول كشف و رصد رهبري در اعمال حكومتي ايشان است پس نتيجه گيري اين است كه نهادي كه مي بايست پاسخگوي كشف خود و انجام وظيفه در نظارت بر رهبري باشد مجلس خبرگان است . تااينجا حلقه ي مفقوده ي بحث مردم بوده اند كه بخشي از عوامل تحقق نظريه ولايت فقيه هستند كه همان مقبوليت است كه انتخابات مجلس خبرگان با حضور مردم انجام مي شود و نقش آنها وارد قضيه مي شود .

اين حاكميت بخش هاي مختلف و متعددي را مي سازد و رهبري مي كند و همه و همه تحت مالكيت او هستند و قصد و هدفش رساندن جامعه به سعادت و خوشبختي است و چون از فرامين اسلام كه ديني است كامل و براي رسيدن به كمال انساني ؛ قطعا تحقق خواهد يافت و رهبري در مقابل هرگونه خطا و اشتباهي در اين راه بايد به مجلس خبرگان پاسخگو باشد اما امروزه در جامعه ي ايران كه با همين نظريه و با همين ايدئولوژي رهبری مي شود اتفاقي ديگر مي افتد . دموكراسي وارد بر ولايت فقيه تا حد زيادي كار اين پيشرفت را خراب كرده است . انتخابات رياست جمهوري و مجلس شوراي اسلامي مردم را در بازخواست و رصد مسئولين سردرگم كرده است . آنجا كه به رهبري گفته مي شود در 8سال رياست جمهوري فلان كس چرا چنين فعاليت هاي فرهنگي اتفاق افتاده است پاسخ اين است كه : من گفتم ولي آنها عمل نكردند .

البته كه اين گفتن ها نتوانسته آنها را از انجام اعمالشان باز دارد و امروز كه باز فرهنگ ما دست آدم هاي بسيار خبرساز و شيرين سخن افتاده حتي حكم حكومتي رهبري فقط يك فرد را از معاون اولي به معاون فرهنگي شدن تقليل مي دهد و عيب بر همين جاست كه دموكراسي وارد بر ولايت فقيه حق حكومت را تاحد زيادي از رهبري گرفته است و هركس با تفكر خودش حكومت مي كند . امروز اگر رئيس جمهور را رهبري انتخاب مي كرد و مجلسيان را نيز ؛ مي توانستيم يك نفر را مورد باز خواست قرار دهيم  و رهبري هم به راحتي مي توانست هركس كه از انجام وظايف خود تخطي نمود را مورد بازخواست قرار دهد اما اين قانون با دست خودش فردي را كه بيست و چند ميليون نفر به او ر‍أي داده اند را در مقابل رهبري قرار داده و هدف ولايت فقيه و استقرار  آن در كشور ما را كم رنگ مي كند البته ورود اين تفكرات و اين قوانين شايد از گمراهي تفكرات و يا افراد بوده باشد كه گفته اند فقيه در جامعه حكومت نمي كند بلكه نقش يك ايدئولوگ را دارد كه البته اين حرف صحيح نيست زيرا در بحث ، ما بر سر حق حاكميت بحث مي كنيم پس فقيه حاكم است . شايد مردم فكر كنند كه مدل مذكور نقش آنها كم رنگ شده و از بين مي رود كه به هيچ وجه اينگونه نيست بلكه آنها نقش خود را بر روي اصلي ترين و حياتي ترين انتخابات در اين نظريه معطوف مي كنند كه آن هم انتخابات مجلس خبرگان است كه تلاش براي شناخت ها ، بروز عقايد و فعاليت هاي انتخاباتي به آنجا برمي گردد .

نويسنده در بحث به دموكراسي وارد شده به ولايت فقيه اشاره كرد كه ناميمون است اما اينجا مقبوليت پيش از انتخابات ولي فقيه است . اسلام و حاكميت آن هيچ گاه حق ندارد اجازه ي انتخاب بدي را به صورت علني در جامعه بدهد مثلا در حكومت اسلامي هم كاباره باشد و هم مسجد . حال هركس هركدام را دوست دارد انتخاب كند . بلكه فقط در خوبي ها حق انتخاب دارد به همين دليل انجام يك رفراندوم بين دموكراسي كه پايه هايش در اومانيسم است و از منظر اسلام مردود ؛ با حكومت اسلامي ؛ در ذيل حكومت اسلامي انجام پذير نيست اما رفراندومي براي تغيير قانون اساسي به شكلي كه دموكراسي وارد بر ولايت فقيه را حذف نمايد ؛ امكان پذير جلوه مي نمايد .

لازم به توضيح است كه نويسنده منكر نقش والا و تاثير گذار ولايت فقيه در جامعه حتي با شكل كنوني آن نمي باشد و آن را منشا خير و بركات فراواني مي داند .