ماموریت غیرممکن4!

پروژه ای به نام فرار از دانشگاه!

فرار از دانشگاه اگر اسمش را نگذاريد مي توان به آن ترك كردن دانشگاه گفت. جايي كه شايد امروز نفس كشيدن هر دانشجوي به واقع مسلماني در فضاي آن تنگ بيايد. ترك كردن نه به معناي كوچك شمردن اين فضا بلكه به معناي تشخيص الويت در جايي ديگر به اسم حوزه علميه است. گذشته از تمام مواردي كه فرار از دانشگاه را واجب اعلام مي كند هدف براي رفتن فقط ترسيم ايدئولوژي و تزريق آن به نهادهاي مختلف اين كشور اسلامي است. در يك مقايسه كوتاه بين كشور خودمان و كشورهاي به قولي جهان اولي مورد بسيار درشت و واضحي را پيدا مي كنيد كه آن تعريف صحيح و عملياتي ايدئولوژي در بخش هاي مختلف جامعه است(هر چند خود آن ايدئولوژي اشتباه باشد). مشكل اساسي ما نبود نمود عملي و حتي تئوري ايدئولوژي ما كه همان اسلام عزيز است به عنوان برنامه جامع كشور و نظام ما است.

همين مسائل و مشكلات كه ما در جمع هاي دانشجويي خودمان بارها و بارها به اين نتيجه رسيديم كه مشكل ما از راه اجتهاد روشنفكري كه دو اصل جدا ناشدني از يكديگر هستند قابل حل است، من را ترغيب كرده تا به حوزه علميه نقل مكان كنم تا شايد قدمي در اين راه بردارم.

اما اين فقط توضيحي در رابطه با چرايي نقل مكان از دانشگاه به حوزه بود.

بحث اصلي من سير تغيير مكان از اينجا به آنجا است. ابتدا كه سد محكمي به نام بروكراسي اداري در دانشگاه كه البته به حوزه هم سرايت كرده پيش رويت است، به قولي فرار از دانشگاه را غير ممكن مي كند. جالب اينجاست كه اگر تصميم به تغيير رشته يا انتقال به دانشگاه ديگر را گرفته بودم سيستم زيبايي طراحي شده بود و كار بسيار راحت و امكان پذير بود. اما رفتن به حوزه گزينه پاك شده از ليست انتقال هاي وزارت علوم است. گويي نه تنها دولت و قانون گذاران حوزه علميه را محل خدمت به اين كشور و نظام نمي دانند كه حتي به خدمات متقابل اسلام و ايران هم اعتقادي ندارند.

اگر انصراف بدهي كه ديگر هم سختي هاي جريانات اداري را و هم پول هنگفتي كه بايد به سيستم( كه البته وجود ندارد) پرداخت كني و هم شماتت ديگران را بشنوي كه چرا انصراف داده اي و مدركت به دردت مي خورد و كذا و كذا.

با خودت مي گويي شايد بهترين راه همان باشد كه درس را در دانشگاه تمام كني بعد وارد حوزه شوي آنهم به خاطر شرايط بالا اما حتي يك لحظه پس از گرفتن تصميم ترك دانشگاه حضور در اين سيستم آموزشي و اين محل هاي گاهي پر از گناه نه تنها تلف كردن وقت است كه خسران را نيز به همراه دارد.

اگر همه مشكلات را قبول كردي و انصراف دادن را به جان خريدي و رفتي سراغ حوزه، به مشكل جديدي بر مي خوري كه اگر تا آن روز در اين مورد با خودت كنار نيامده باشي توي ذوقت مي خورد حسابي و پشيمان مي شوي از اين همه تلاش كه كرده اي. از در حوزه كه وارد مي شوي اول از همه تورا به خاطر انصراف دادنت شماتت مي كنند. يكي مي گويد مدركت به دردت مي خورد و آن يكي مي گويد بودي دانشگاه حالا دير نمي شد ... اين خلاصه اي از مطلع ورودي ات بود كه گفتم ما بقي بماند بين خودم و حوزه اي ها...

آنجاست كه با خودت خطاب به دوستان حوزه اي ات مي گويي: اگر شما درست بوديد حتما جامعه امروز درست شده بود و اين وضعيت را نداشت.

با خودت اين ها را تكرار مي كني و هر روز براي ساختن تفكرات و علوم اسلامي مصمم تر مي شوي و قدم در اين راه پر بهجت مي گذاري. جايي كه احساس مي كني جز براي خدا كار نمي كني، حتي ذره اي...

اعزام بی نهایتمین کاروان کمک مالی برای رژیم صهیونیستی!

به نام عشق ابدیم

مسله وجود مارک های صهیونیستی در بازار کشور ایران که دایعه دار مخالفت با صهیونیسم است مشکلی اساسی است. این موضوع در زمان حمله اسراییل به غزه به صورت کاریکاتور واری بزرگ شد اما سپس با اظهار نظر های غیر مسولانه برخی از مسولین و سکوت بعضی دیگر به حاشیه رفت و امروز در حال محو شدن از اذهان همگان است. شاید به فکر عناوین شرکت هایی بیافتید که لاجرم باید از آنها استفاده کرد مثل شرکت اینتل. اما در این مجال روی صحبتم در مورد اجناس و مارک هایی است که لاجرم از استفاده از آنها نیستیم. مثلا نوشابه هایی با مارک های صهیونیستی. این محصولات امروزه به صورت عمده در کشور ما تولید شده و مصرف می شوند و اتفاقا اکثر اظهار نظرهای غیر مسولانه در مورد همین محصولات بود. در مورد این شرکت ها دو سناریو مطرح است که هر دو را مورد بررسی قرار می دهیم.

اول:این شرکت ها بابت تولیداتشان به شرکت مبدا پول پرداخت می کنند و محصولشان مورد تایید شرکت هایی است که مارک آنها را بر روی قوطی های خود نصب می کنند پس حرف اول و وابستگی آنها و رفتن پول در جیب نامبارک رژیم صهیونیستی است.

دوم: و اگر این شرکتها هیچ رابطه ای با شرکتهایی که مارک آن را بز روی قوطی های خود حک می کنند ندارند و محصولاتشان را خودشان تولید، تایید و عرضه می کنند پس حک کردن نام آن شدکتها بر روی قوطی ها و شیشه ها نوعی شارلاتانی اقتصادی. و از آن بزرگتر نوعی دروغگویی است.در این حالات دوم به شدت جرم سنگین تر است و مصداق عدم رعایت حقوق مصرف کننده هم نیز هست.

در پایان خدایا به مسولین ما، جوانان ما،دانشجویان ما،پدران ما،مادران ما،برادران ما،خواهران ما و خود ما دغدغه ی اسلامی انسانی اعطا بفرما.

سینمای دفاع مقدس یا سینمای معمولی با طعم دفاع مقدس

بسمه تعالي

به بهانه ی هفته دفاع مقدس

دفاع مقدس يك گنج تمام نشدني است. امام خامنه اي

از اين گفته ي حضرت امام خامنه اي  بر مي آيد كه اين گنج نا تمام را مي توان به هر مقداري نياز است در مسائل مختلف خرج كرد. در اين مجال حقير مسئله مورد نيازي همچون صنعت سينما را مورد بحث قرار داده ام. البته ايشان در مورد سينماي دفاع مقدس سخناني را ايراد فرموده اند كه خواندنش را به عهده خوانندگان اين نوشته مي گذارم.

گذشته از اين كه آيا سينماي دفاع مقدس در داخل ‍ژانرهاي امروزي سينما ( كه بارها كليت وجود اين ژانرها از سوي سينماگران نفي شده است) قرار مي گيرد يا نه، در كشور ما فيلم دفاع مقدس صاحب نوع و شاخصه هاي خاص خود است.

اين نوع از فيلم ها ، عموما ساختشان هزينه بر بوده و نياز به حمايت هاي مالي سازندگان دارد. البته معمولا اين حمايت ها صورت مي گيرد، مگر در موارد خاص.

اما مورد بحث حقير درون مايه آثاري است كه تا امروز از كارگردانان و سينما گران ايراني ديده ايم.

سوالي كه هميشه بعد از ديدن يك فيلم دفاع مقدسي براي من پيش مي آيد اين است كه اين اتفاقات چرا افتاده؟ چرا جنگ و چرا كشته و شهيد و اسارت؟ واقعا اگر مطالعه يا پس زمينه اي از اين موضوعات در ذهنم وجود نداشته باشد، اين فيلمها هيچ وقت جوابم را نداده است.

اين گنگ بودن در چرايي و علت مقدس بودن 8 سال دفاع رزمندگان ما باعث شده كه فيلم هاي دفاع مقدس ما صرفا به فيلم هايي داستاني كه مي توان براي هر كشوري كه در جنگي بوده و حال مي خواهد فيلم جنگي بسازد متصور شود.

اين موضوع حتي در برجسته ترين فيلم هاي دفاع مقدس ما همچون از كرخه تا راين، بوي پيراهن يوسف، آژانس شيشه اي، ليلي با من است، سفر به چزابه، اخراجي هاي 1و2 و... قابل لمس است.

در اين فيلم ها گاهي تك جمله اي با اين مضمون كه رزمندگان  ما با خدا معامله كرده اند يا اين كه از تسليم شدن خوششان نمي آمده گفته و ديده مي شود اما فيلم چيزي در مورد چرايي اين اتفاقات چيزي نمي گويد.

در اين فيلم هاي مطرح دفاع مقدس ما گاهي علت هايي براي جنگ عنوان مي شود كه از نظر حقير مردود است.

مثلا علت وطن پرستي را عنوان مي كنند. اما اين وطن پرستي جايي در ادبيات دفاعي ما ندارد. زيرا در تاريخ ما مرز ايران از مصر بوده تا هند. اين وطن پرستان ايراني كجا بوده اند كه حال مرز هاي ما اينگونه است؟

علت ديگر حفظ امنيت است كه عنوان مي شود. بحث را پيچيده نمي كنم و همين مقدار بس كه حفظ امنيت به ذات اصالتي ندارد. مثلا سرباز رژيم نا مشروع اسرائيلي كه امنيت آن را تامين مي كند هم عملي مقدس را انجام مي دهد؟!

فيلم دفاع مقدس علاوه برنشان دادن  لباس خاكي و تانك و ژ3 و كلاشنيكف بايد چرايي مقدس بودن اين جنگ را هم نشان دهد.

حال اگر بيايد كف سالن آژانس شيشه اي بنشيند و داستان غول و دفاع جوانان تازه نفس را تعريف كند به درد كتاب كودكان مي خورد و بس. بايد حق داد به مردم كه هيچ نفهمند.

معضل را شايد آنجا بايد پيدا كرد كه افراد نه براي اعتقادات و اتفاقات فيلم مي سازند كه براي گرايش ها و زدن حرف هاي سياسي خود فيلم مي سازند. نه اينكه اين كار مردودي باشد بلكه به حاشيه بردن سينماي دفاع مقدس كاري مردود است. شايد اين كار را اگر به طور برعكس انجام داد اتفاق خوبي در سينماي دفاع مقدس بيافتد. يعني فيلم را با محوريت تبيين جنگ ساخت و در حاشيه آن حرف ها را زد.

به عنوان حرف آخر بايد بگويم، استفاده ازبهترين تكنيك هاي فيلم سازي و داستان نويسي به عنوان ويترين كار و جذب بيننده ي بيشتر بسيار اهميت دارد.       

فقط جهت اطلاع بی بی سی و سازمان سیا و دوستان و دوست دارانشان

خامنه ای کوثر است دشمن او ابتر است.

خامنه ای کوثر است دشمن او احمق است.

زین پس به جای واژه بی معنی و بد معنی مقام معظم رهبری از لفظ امام خامنه ای (مدظله العالی) استفاده می کنیم.

ان کید الشیطان کان ضعیفا.

لیظهره الدین علی کله و لو کره المشرکون. و لو کره الکفرون.

یاحق