رحلت بزرگ یاور اسلام پدر ولی الله حضرت ابوطالب (ع) تسلیت باد

حضرت ابوطالب در کلام رسول خدا (ص)

الف: طلب خیر پیامبر برای ابوطالب.
ابن جوزى در زاد المسیر و شمس الدین ذهبى در تاریخ الإسلام و... مى‌نویسند:
عن العباس أنّه سأل النبی صلّى اللّه علیه وآله، ما ترجو لأبی طالب؟ قال: کل الخیر أرجوه من ربی.
ترجمه: از عباس نقل شده است که از
رسول خدا سؤال کرد براى ابوطالب چه چیزى را امید دارى او گفت: هر خیرى که از خدایم امیدوارم.
منابع: إبن الجوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای۵۹۷هـ)، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج ۵، ص ۳۶۲، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۴هـ؛
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج ۱، ص ۲۳۳، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م؛
ب: حضور رسول اللّه (ص) در تشییع جنازه ابوطالب
بیهقى در دلائل النبوه مى‌نویسد:
عن ابن عباس: أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم عاد من جنازه أبی طالب فقال: «وصلتک رحم، وجزیت خیرا یا عم».
ترجمه: از ابن عباس نقل شده که رسول در هنگام بازگشت از دفن ابوطالب فرمود: اى عمو! تو صله رحم را به نیکى بجا آوردى و پاداش نیکى دادى‏.
منابع: البیهقی، أبی بکر أحمد بن الحسین بن علی (متوفای۴۵۸هـ)، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۳۴۹؛
البغدادی، أحمد بن علی أبو بکر الخطیب (متوفای۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۱۹۶، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.
القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای۷۷۴هـ)، البدایه والنهایه، ج ۳، ص ۱۲۵، ناشر: مکتبه المعارف – بیروت.
یعقوبى مى‌گوید:
ولمّا قیل لرسول الله: إن أبا طالب قد مات عظم ذلک فی قلبه واشتدّ له جزعه، ثمّ دخل فمسح جبینه الأیمن أربع مرّات، وجبینه الأیسر ثلاث مرّات، ثمّ قال: یا عم ربیت صغیراً، وکفلت یتیماً، ونصرت کبیراً، فجزاک الله عنی خیراً، ومشى بین یدی سریره وجعل یعرضه ویقول: وصلتک رحم، وجزیت خیراً.
ترجمه: هنگامى که به رسول خدا (ص) خبر دادند که ابوطالب از دنیا رفته، این مصیبت بر قلب او سنگینى نمود و ناله آن حضرت را شدید کرد. رسول خدا بر جنازه ابوطالب وارد شد، سپس به طرف راست پیشانى او را چهار مرتبه و به طرف چپش را سه مرتبه دست کشید، سپس فرمود: اى عمو ! وقتى کودک بودم تو مرا بزرگ کردی، وقتى یتیم بودم تو سرپرستیم کرد، و هنگامى که بزرگ شدم تو یارى‌ام کردی، پس خداوند به تو پاداش خیر دهد. سپس جلوى تابوت او رفت و فرمود: اى عمو ! تو صله رحم را به نیکى بجا آوردى و پاداش نیکى دادى‏.
الیعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۵، ناشر: دار صادر – بیروت.
ج : محبت پیامبر اکرم به عقیل به خاطر ابو طالب:
محمد بن سعد و دیگر بزرگان اهل سنت در باره محبت رسول خدا صلى الله علیه وآله به جناب ابوطالب علیه السلام مى‌نویسند:
عن أبی إِسْحَاقَ أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم قال لِعُقَیْلِ بن أبی طَالِبٍ: یا أَبَا یَزِیدَ انی احبک حُبَّیْنِ لِقَرَابَتِکَ مِنِّی وَحُبٌّ لِمَا کنت أَعْلَمُ من حُبِّ عَمِّی إِیَّاکَ.
ترجمه: من تو را از دو جهت دوست دارم، دوستى به خاطر خویشاوندى که با من داری، دوستى به خاطر آنکه مى‌دانم عمویم ابوطالب تو را دوست داشت.
منابع: الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای۲۳۰هـ)، الطبقات الکبرى، ج ۴، ص ۴۳، ناشر: دار صادر - بیروت؛
الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم (متوفای۳۶۰هـ)، المعجم الکبیر، ج ۱۷، ص ۱۹۱، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبه الزهراء - الموصل، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۳م؛
النیسابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم (متوفای۴۰۵ هـ)، المستدرک على الصحیحین، ج ۳، ص ۶۶۷، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیه - بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۱هـ - ۱۹۹۰م؛
إبن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد (متوفای۴۶۳هـ)، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، ج ۳، ص ۱۰۷۸، تحقیق علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۲هـ؛
الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ)، أسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج ۴، ص ۷۰، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۷ هـ - ۱۹۹۶ م؛
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج ۱، ص ۲۱۹، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله - بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ.
توضیحات: از این جمله معلوم مى‌شود که حضرت ابوطالب چقدر در نزد رسول خدا صلى الله علیه وآله داراى اجر و قرب بوده که به خاطر دوستى او با عقیل رسول خدا صلى الله علیه وآله به عقیل ابراز دوستى و محبت مى‌نماید و اگر ابوطالب کافر و یا مشرک بود، هرگز رسول گرامى اسلام صلى الله علیه وآله اینقدر به او علاقه نشان نمى داد که به خاطر دوستى او عقیل را دوست داشته باشد؛ زیرا دوستى کافر و مشرک براى رسول خدا صلى الله علیه وآله ارزشى ندارد چه برسد که به خاطر آن دیگرى را دوست داشته باشد.
د :  نامگذاری سال وفات ابوطالب به سال عزای عمومی:
پیامبر از شدت محبت به حضرت ابوطالب سال وفات وى را عام الحزن نامید:
چنانکه حلبى مى‌نویسد:
مات أبو طالب وخدیجه علیهما السلام فی عام واحد وهو عام الهجره، فسماه رسول الله صلى الله علیه وسلم عام الحزن.
منابع: التوحیدی، أبو حیان علی بن محمد بن العباس (متوفای ۴۱۴هـ)، البصائر والذخائر، ج ۴، ص ۱۷۹، تحقیق: د.وداد القاضی، ناشر: دار صادر - بیروت/لبنان - ۱۴۱۹هـ-۹۹۹م؛
المرسی، أبو الحسن علی بن إسماعیل بن سیده (متوفای۴۵۸هـ)، المحکم والمحیط الأعظم، ج ۳، ص ۲۲۵، تحقیق: عبد الحمید هنداوی، ناشر: دار الکتب العلمیه - بیروت، الطبعه: الأولى، ۲۰۰۰م؛
النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای۷۳۳هـ)، نهایه الأرب فی فنون الأدب، ج ۱، ص ۱۵۷، تحقیق مفید قمحیه وجماعه، ناشر: دار الکتب العلمیه - بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۲۴هـ - ۲۰۰۴م؛
السخاوی، الإمام الحافظ شمس الدین محمد بن عبد الرحمن (متوفای۹۰۲هـ)، التحفه اللطیفه فی تاریخ المدینه الشریفه، ج ۱، ص ۱۲، ناشر: دار الکتب العلمیه - بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۴هـ/ ۱۹۹۳م؛
الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای۱۰۴۴هـ)، السیره الحلبیه فی سیره الأمین المأمون، ج ۳، ص ۴۹۸، ناشر: دار المعرفه - بیروت – ۱۴۰۰.
هـ : سیل آزار قریش به حضرت بعد از وفات ابوطالب:
چگونه مى‌تواند رسول خدا (صلى الله علیه و اله و سلم) این همه ابراز محبت و علاقه به یک کافر و یا مشرک داشته باشد و ابوطالب چگونه مشرکى است که تا زمانى که زنده بود اجازه نداد هیچ آسیبى به پیامبر برسد:
ما نالت منی قریش شیئا أکرهه حتى مات أبو طالب
ترجمه: تا زمانى که ابوطالب زنده بود، قریش نمى‏توانست هیچ گونه ناخوشایندى براى من ایجاد کند.
الحمیری المعافری، عبد الملک بن هشام بن أیوب أبو محمد (متوفای۲۱۳هـ)، السیره النبویه، ج ۲، ص ۲۶۴، تحقیق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجیل، الطبعه: الأولى، بیروت – ۱۴۱۱هـ؛
الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۵۵۴، ناشر: دار الکتب العلمیه - بیروت؛
القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای۷۷۴هـ) السیره النبویه، ج ۲، ص ۱۲۳؛
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۷، ص ۱۹۴، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفه - بیروت.
و ابن اثیر الکامل فى التاریخ مى‌نویسد‌:
فعظمت المصیبه على رسول الله بهلاکهما فقال رسول الله ( ما نالت قریش منی شیئا أکرهه حتى مات أبو طالب. وذلک أن قریشا وصلوا من أذاه بعد موت.
ترجمه: مصیبت از دست دادن ابوطالب و خدیجه، بر رسول خدا (ص) بسیار سنگین بود، به همین خاطر رسول خدا فرمود: تا زمانى که ابوطالب زنده بود، قریش نمى‏توانست هیچ گونه ناخوشایندى براى من ایجاد کند. قریش بعد از وفات ابوطالب آزار و اذیت کردن را آغاز کردند.
الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ)، الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص ۶۰۶، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیه - بیروت، الطبعه الثانیه، ۱۴۱۵هـ.

میراث جاویدان امام هادی (ع)

زیارت جامعه کبیره ، دوره ی کامل امام شناسی

به نام او که عادل ترین است

خواستم برای مولایم امام نقی (ع) چیزی بنویسم دیدم چه نوشته ای بهتر از آن که واژه هایش را از خود مولا به امانت گرفته باشد و راه را از کلام حضرتشان بیابد. مفاتیح را باز می کنم و آرام آرام زیارت جامعه را زیر لب زمزمه می کنم . وقتی می خوانم که صاحب امرمان (عج) چقدر بر مداومت بر خواندنش تاکید کرده اند بیشتر مصمم می شوم که سرگردانی ها و ناامیدی هایم را همین جا پایان دهم . دشمن از همین چیزهاست که هراسان است و نابخردانه می کوشد بر چهره ی خورشید ، ریگ بپاشد . از توسل و عاشورا و ندبه و عهد و جامعه می ترسد . دیده است که ما با اینها چه قدرتی پیدا کرده ایم و چطور تمام قد جلوی شان ایستاده ایم . شنیده است که رهبرمان پیروزی انقلابش را از چه می داند .

" السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائکه..."

برای لحظه ای احساس می کنم این من هستم که در پیشگاه امام هادی (ع) ایستاده ام و این بار امام این جملات را نه برای موسی بن عبدالله نخعی که به من تعلیم می دهند .

 و فکر کن که چه محشری بر پا می شود وقتی این واژه ها را کنار بارگاه ولی نعمتت ، علی ابن موسی الرضا (ع) بر زبان بیاوری .

 

بین شلوغی جمعیت ، قلبت راه خودش را پیدا می کند و با لحظه ای توجه ، وصل می شوی به بی نهایت توحید و یکتا پرستی ، به " گنجینه های علوم " ، به " ریشه های کرم و جوانمردی "، به " ارکان شهرها " و " باب های ایمان ".

آنجا که ایستاده ای مراقب گفتارت باش . آنچه را که بر زبان می آوری باید تجلی درونت باشد . "اولیاءالنعم" را که می خوانی چشم سر ببند و چشم دل باز کن . "ولینعمت های خلق "...

در پیشگاه " برترین پیشوایان " و" قادﺓ الامم " ایستاده ای . تمام وجودت را در اختیار امامت قرار می دهی و عرض می کنی : مولای من ، چشم و گوش و دست و تمام اعضا و جوارح من در اختیار شماست تا شما بر آنها فرمان برانی . شما اراده ی حاکم بر وجود من باشید . از اراده ی ضعیف خود و راههایی که بی سرانجام اند روی بر می تابی و تصرف در وجودت را به بهترین سرپرست ها می سپاری ؛ به آنها که ولی نعمت هستند و به هستی جهت می دهند تا به صاحب اصلی اش برسد و انسان " الیه راجعون " را درست بگوید . مگر نه اینکه وجود و هستی نعمت است و خدای منان خلعت وجود را بر تن تو کرده ؟ پس هوشیار باش و این نعمت را به برترین سرپرستان بسپار پیش از آن که راه گم کنی و در کوچه پس کوچه های تاریک جهل و نفسانیت ، ماندگار شوی وجودت را به " امناءالرحمن " بسپار و مدال اطاعت و تبعیت را بر گردن خود بیاویز .

از یاد مبر که " و ان تعدوا نعمت ا... لا تحصوها " نعمت های ذات اقدس اله از شمارش تو خارج است . خودت را در دریای الطافش مستغرق بدان ؛ پس برای اینکه این قطرات تو را هدایت نکنند تو خود را در معرض نسیم ولایت قرار ده تا سوار بر این نعمت های کوچک و بزرگ به ساحل سعادت برسی که اگر غیر از این را اختیار کنی سوار بر انبوهی از داشته های ریز و درشتت از این سو به آن سو می خرامی و در نهایت ، سرمنزل مقصود را از یاد خواهی برد و به سخت ترین جایگاهها نزول پیدا خواهی کرد و در این حال داشته هایت نه نعمت ، که نقمت بوده اند.

"اولیاء النعم" فراتر از اینها تو را به جهتی والاتر سوق می دهد . به نعمتی که والاترین نعمت هاست . به آنچه که تو را به حرکت وامی دارد . در دل تو جای دارد و تو را در مسیر بندگی جاری می سازد . به آنچه که اگر تمام ابزارها را در اختیار داشته باشی و مسیر هم پیش رویت باشد اما دل در گروش نداشته باشی راه را طی نخواهی کرد . آنچه که با دریافتش نعمت بر تو کامل می شود آنجا که می فرماید : " الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی " و آن نعمت ، ولایت است . حال در می یابی که حال تو هنگام جاری ساختن " اولیاءالنعم " بر زبان ، چگونه باید باشد . صراط را می یابی و پای در آن می نهی .

"چراغ های تاریکی "را می شناسی و زیر پرچم "پرچم داران تقوا" می ایستی . " معدن های حکمت خدا " را می یابی و تاویل کلام حق را از " حاملان تفسیر کتابش " می جویی .

" قادﺓ الهداﺓ " را می شناسی و صراط را جز در تبعیت و دنباله روی از ایشان معنا نمی کنی . در می یابی که راهشان پرهیزکاری و اطاعت از خداست ، قیام به امر و عمل به خواست اوست پس اینگونه است که " کامیاب به کرامت "و " عزیز شده به هدایت " و " برگزیده برای نور" او هستند .

و " ادلاء علی صراطه " هستند پس شکی نیست که " از لغزش ها به دور" ، " از فتنه ها در امان " و " از پلیدی ها پاک " اند .

پس با تمام وجودت بخوان " و من والاکم فقد والی ا... و من عاداکم فقد عاد ا... و من احبکم فقد احب ا... و من ابغضکم فقد ابغض ا... و من اعتصم بکم فقد اعتصم باا... ، انتم الصراط الاقوم "

آری " راه مستقیم پایدار خدا " و چه نیکو تعبیری است برایشان .

پای در راه مستقیم بگذار ؛ غرق شو در بی نهایت این نعمت و قطره باش در موج خروشان این قیام .

" حسبنا ا... و نعم الوکیل " و به راستی که او خوب وکیلی است .

 

پ ن : بخشی از این متن برگرفته از اولین جلد کتاب شرح زیارت جامعه نوشته حجه الاسلام صدیقی است.

چه بگویم که درد دل همی در سینه ماندنش خوشتر است

در این درگه جود و کرم که من دیدم می شود لایق نبود و مزد گرفت.

کس نمیداند ز من جز اندکی
وز هزاران جرم و بدفعلی یکی

من همی آن دانم و ستار من
جرم ها و زشتی کردار من

هر چه کردم جمله ناکرده گرفت
طاعت ناورده آورده گرفت

نام من در نامه ی پاکان نوشت
دوزخی بودم ببخشیدم بهشت

عفو کرد آن جملگی جرم و گناه
شد سفیدم نامه و روی سیاه

آه کردم چون رسن شد آه من
گشت آویزان اندر چاه من

آن رسن بگرفتم و بیرون شدم
شاد و زفت و فربه و گلگونشدم

در بن چاهی همی بودم نگون
در دو عالم نمی‌گنجم کنون

آفرین ها بر تو بادا ای خدا
ناگهان کردی مرا از غم جدا

اگر سر هر موی من گردد زبان
شکر های تو نیاید در بیان

تو در جان منی من غم ندارم
تو ایمان منی من کم ندارم

اگر درمان تویی دردم فزون باد
اگر عشقی تو سهم من جنون باد

تویی تنها تویی تو علت من تو
تو بخشاینده بی منت من

صدایم کن صدای تو ترانه است
کلامت آیه هایی عاشقانه است

تو را من سجده سجده می‌پرستم
که سر بر خاک بر زانو نشستم


پس نوشت۱:هنوز نیامده باید برم باز دوباره حلال کنید.

پس نوشت۲:اعتکاف اتفاقا جای ما گنکارهاست تا از این مسابقه گناه فاصله بگیریم و بریم تو مسابقه ثواب.