میراث جاویدان امام هادی (ع)

زیارت جامعه کبیره ، دوره ی کامل امام شناسی

به نام او که عادل ترین است

خواستم برای مولایم امام نقی (ع) چیزی بنویسم دیدم چه نوشته ای بهتر از آن که واژه هایش را از خود مولا به امانت گرفته باشد و راه را از کلام حضرتشان بیابد. مفاتیح را باز می کنم و آرام آرام زیارت جامعه را زیر لب زمزمه می کنم . وقتی می خوانم که صاحب امرمان (عج) چقدر بر مداومت بر خواندنش تاکید کرده اند بیشتر مصمم می شوم که سرگردانی ها و ناامیدی هایم را همین جا پایان دهم . دشمن از همین چیزهاست که هراسان است و نابخردانه می کوشد بر چهره ی خورشید ، ریگ بپاشد . از توسل و عاشورا و ندبه و عهد و جامعه می ترسد . دیده است که ما با اینها چه قدرتی پیدا کرده ایم و چطور تمام قد جلوی شان ایستاده ایم . شنیده است که رهبرمان پیروزی انقلابش را از چه می داند .

" السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائکه..."

برای لحظه ای احساس می کنم این من هستم که در پیشگاه امام هادی (ع) ایستاده ام و این بار امام این جملات را نه برای موسی بن عبدالله نخعی که به من تعلیم می دهند .

 و فکر کن که چه محشری بر پا می شود وقتی این واژه ها را کنار بارگاه ولی نعمتت ، علی ابن موسی الرضا (ع) بر زبان بیاوری .

 

بین شلوغی جمعیت ، قلبت راه خودش را پیدا می کند و با لحظه ای توجه ، وصل می شوی به بی نهایت توحید و یکتا پرستی ، به " گنجینه های علوم " ، به " ریشه های کرم و جوانمردی "، به " ارکان شهرها " و " باب های ایمان ".

آنجا که ایستاده ای مراقب گفتارت باش . آنچه را که بر زبان می آوری باید تجلی درونت باشد . "اولیاءالنعم" را که می خوانی چشم سر ببند و چشم دل باز کن . "ولینعمت های خلق "...

در پیشگاه " برترین پیشوایان " و" قادﺓ الامم " ایستاده ای . تمام وجودت را در اختیار امامت قرار می دهی و عرض می کنی : مولای من ، چشم و گوش و دست و تمام اعضا و جوارح من در اختیار شماست تا شما بر آنها فرمان برانی . شما اراده ی حاکم بر وجود من باشید . از اراده ی ضعیف خود و راههایی که بی سرانجام اند روی بر می تابی و تصرف در وجودت را به بهترین سرپرست ها می سپاری ؛ به آنها که ولی نعمت هستند و به هستی جهت می دهند تا به صاحب اصلی اش برسد و انسان " الیه راجعون " را درست بگوید . مگر نه اینکه وجود و هستی نعمت است و خدای منان خلعت وجود را بر تن تو کرده ؟ پس هوشیار باش و این نعمت را به برترین سرپرستان بسپار پیش از آن که راه گم کنی و در کوچه پس کوچه های تاریک جهل و نفسانیت ، ماندگار شوی وجودت را به " امناءالرحمن " بسپار و مدال اطاعت و تبعیت را بر گردن خود بیاویز .

از یاد مبر که " و ان تعدوا نعمت ا... لا تحصوها " نعمت های ذات اقدس اله از شمارش تو خارج است . خودت را در دریای الطافش مستغرق بدان ؛ پس برای اینکه این قطرات تو را هدایت نکنند تو خود را در معرض نسیم ولایت قرار ده تا سوار بر این نعمت های کوچک و بزرگ به ساحل سعادت برسی که اگر غیر از این را اختیار کنی سوار بر انبوهی از داشته های ریز و درشتت از این سو به آن سو می خرامی و در نهایت ، سرمنزل مقصود را از یاد خواهی برد و به سخت ترین جایگاهها نزول پیدا خواهی کرد و در این حال داشته هایت نه نعمت ، که نقمت بوده اند.

"اولیاء النعم" فراتر از اینها تو را به جهتی والاتر سوق می دهد . به نعمتی که والاترین نعمت هاست . به آنچه که تو را به حرکت وامی دارد . در دل تو جای دارد و تو را در مسیر بندگی جاری می سازد . به آنچه که اگر تمام ابزارها را در اختیار داشته باشی و مسیر هم پیش رویت باشد اما دل در گروش نداشته باشی راه را طی نخواهی کرد . آنچه که با دریافتش نعمت بر تو کامل می شود آنجا که می فرماید : " الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی " و آن نعمت ، ولایت است . حال در می یابی که حال تو هنگام جاری ساختن " اولیاءالنعم " بر زبان ، چگونه باید باشد . صراط را می یابی و پای در آن می نهی .

"چراغ های تاریکی "را می شناسی و زیر پرچم "پرچم داران تقوا" می ایستی . " معدن های حکمت خدا " را می یابی و تاویل کلام حق را از " حاملان تفسیر کتابش " می جویی .

" قادﺓ الهداﺓ " را می شناسی و صراط را جز در تبعیت و دنباله روی از ایشان معنا نمی کنی . در می یابی که راهشان پرهیزکاری و اطاعت از خداست ، قیام به امر و عمل به خواست اوست پس اینگونه است که " کامیاب به کرامت "و " عزیز شده به هدایت " و " برگزیده برای نور" او هستند .

و " ادلاء علی صراطه " هستند پس شکی نیست که " از لغزش ها به دور" ، " از فتنه ها در امان " و " از پلیدی ها پاک " اند .

پس با تمام وجودت بخوان " و من والاکم فقد والی ا... و من عاداکم فقد عاد ا... و من احبکم فقد احب ا... و من ابغضکم فقد ابغض ا... و من اعتصم بکم فقد اعتصم باا... ، انتم الصراط الاقوم "

آری " راه مستقیم پایدار خدا " و چه نیکو تعبیری است برایشان .

پای در راه مستقیم بگذار ؛ غرق شو در بی نهایت این نعمت و قطره باش در موج خروشان این قیام .

" حسبنا ا... و نعم الوکیل " و به راستی که او خوب وکیلی است .

 

پ ن : بخشی از این متن برگرفته از اولین جلد کتاب شرح زیارت جامعه نوشته حجه الاسلام صدیقی است.

جانم فدای حضرت هادی (ع)

علیرضا قزوه :

مرتد سوم

  به بچه خفاشی که به ساحت امامان مظلوم شیعه اهانت کرد و به بچه های سرراهی "بالاترین" که کارگردانان این بازی اند.

 بسم رب النور

بسم رب العشق

بسم رب الهادی المهدی

آن که شعر و هرچه موسیقی ست

نذر درگاهش

آن که پاکان هنر در پای او سجاده افکندند

بسم رب العشق

آن که حافظ ها و سعدی ها

عشق او و آل او را بر زبان دارند

بسم رب الهادی المهدی

صاحب عصری که عالم وامدار اوست

گرچه دجالان بدآهنگ

گرچه شیطان های بد ترکیب

داردار و واق واق خویش را آواز می گویند

این نه موسیقی ست

این نه شعر و نه ترانه

این همه فحش است

این فضیحت نامه ی صهیون و آمریکاست

بچه های نطفه هایی از لجن روییده در مرداب

کارگردان

استخوانی پرت خواهد کرد

پیش دم جنبانی چلپاسه ای بدبو

آن دَل هرجایی یابو

 

مزد وق وق کردن سگهای بی اصل و نسب این است

مزد سگدوخوانی این از شغالان بدصداتر

مزد این چندین دهان بی چاک

استخوانی

مزد این مزدورهای مست عیاشش

فکر چندین جایزه از دست خام چند خاخام اند

جایزه در راستای  فکرهایی از جنابت تا جنایت پُر

 جایزه در راستای گنده گویی ها و چیزی از همین هایی که می دانید و می دانند

پولهای هرزه سهم حنجر بدبوی فحاشش

 

مرتدند اینان نه یک تن شان

مرتد اول همین بالاترین با بچه های تخس بی مادر

با همان اصحاب یک پاشان به اسرائیل

با همان  مسئول کلاشش

مرتد دوم

کارگردان چنین آهنگ بد آهنگ

مرتد سوم همین خفاش عیاشش ...

مانده آن سو مادری چشم انتظار راه

مادری شرمنده ی  شاهین...

                           نه ،  خفاشش!